خدایا؛ برای تو حرکت می‌کنیم؛ تمام سعی خود را به کار می‌گیریم؛ هدفمند و پرشور گام برمی‌داریم؛ و فردا را به تو می‌سپاریم

چرا زیاد تلاش می کنیم اما نتایج کمی می گیریم؟

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از دلایل اهمیت زیاد نظم فکری، داشتن نظام مشخص بین اهداف و اعمال ماست. کارهای پراکنده رشدی تولید نمی کند. علتی که افراد بسیاری هستند که خیلی زحمت می کشند اما کمتر نتیجه می‌گیرند همین است که بین اعمال آنها این نظام وجود ندارد. گیر اصلی ما در زندگی، عدم نظام مندی است. به همین خاطر هر چقدر وقت بگذاریم روی این بحث کم است.

ما کلاس های زیادی رفته ایم، پای منبر های زیادی نشسته ایم، حرف های زیادی شنیده ایم، دوره های زیادی رفته ایم، کتاب های نسبتاً زیادی خواندیم. حداقل، طیفی که این بحث ها را دنبال می کند عمدتاً این طرف و آن طرف زیاد گشته اند. و عمدتاً هم به جای اینکه دنبال نخ تسبیح باشند، دائم این جزء را با آن جزء مقایسه می‌کنند.

نخ تسبیح را پیدا کنید!

نخ تسبیح یعنی نظام. به عنوان مثال، عمل سحرخیزی مانند دانه تسبیح است، از جزئیات و اعمال است. اگر با نشاط و هدفمندی همراه باشد به برکت می رسد وگرنه نمی رسد. به خستگی می رسد. به انزوا می رسد. ممکن است دو نفر هر دو یک اقدام انجام بدهند اما نتایج متفاوتی بگیرند. حتما شما هم سراغ دارید که دو نفر یک اقدام ثابت را انجام داده باشند اما نتیجه های متفاوتی گرفته باشند.

ببینید نخ تسبیح همان منظومه است. نظام است. منظور هدف هاییست که در یک راستا باشند. اجزا باید در یک مسیر قرار بگیرند. به هم ربط داشته باشند. دو نفری که هر دو یک کار را انجام می‌دهند نتیجه های مختلف می گیرند چون جویبار آنها فرق می کند. مرتب کردن افکار و اجزا (قطره ها) با روش نقشه ذهنی نظم زندگیمان را افزایش می دهد.

ببینید چه کاری، چگونه و در چه بستری، چه نتیجه ای دارد. حرف هایی مانند: «این کار، این نتیجه را دارد» و یا «این کار را انجام بدهی این نتیجه را می‌گیری» ناقص و بی نظم هستند. باید بگوییم: «این کار را اینگونه انجام بدهی این نتیجه را می گیری». ما عبارت «اینگونه انجام بدهی» را جدی نگرفته ایم! وقتی اینگونه اش را فراموش می کنیم روشن است که نخ تسبیح نیست.

این است که می‌گوییم: گفتم… خوب چگونه گفتی؟ چه موقع گفتی؟ در چه زمینه ای گفتی؟ با چه لحنی گفتی؟ از چه مجرایی گفتی؟ این مهم است. چه کاری؟ چگونه؟ و در چه بستری؟ چه نتایجی دارد؟

نظم فکری، مانع نا امیدی

گاهی با خودمان می گویم: این کار من نتیجه نمی دهد. بعد نا امید می شویم. ولی وقتی بدانید که این کار شما باید ۲۰ تا شرط را داشته باشد تا موفق شود و شما یک دانه اش را هم اجرا نکرده اید، نتیجه می گیرید که هنوز ۱۹ تا گزینه دیگر دارید. کسی که هنوز ۱۹ تا احتمال دارد که نتیجه بگیرد مگر ناامید می شود؟! ما باید از دل ناامیدی امید استخراج کنیم: الذی اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف  نگاه زیبا باید پیدا کنیم. کسانی که پشت دیوارهای عدم نتیجه گیری معطل می مانند، باید برگردند به چگونگی ها، برگردند به شرایط، برگردند به زمینه‌ها، برگردند به ریزه کاری ها، تفاوت آدم‌ها در ریزه‌کاری‌هاست نه در امور کلی!

اسکرول به بالا