بسم الله الرحمن الرحیم
نقش نظم فکری در رسیدن به هدف
امروز به بررسی نقش نظم فکری در مسیر حرکت شما به سمت اهدافتان می پردازیم. اگر این مبحث را به خوبی متوجه شوید، تحولی در زندگی شما ایجاد میشود.
اولین و مهمترین موضوعی که نظم را در تفکر ایجاد میکند، هدف است. حتما تا به حال راجع به هدف حرف های زیادی شنیدهاید. اما این بار با نگاه دیگری _ناظر به تفکر_ میخواهیم این بحث را با هم بررسی کنیم.
هدف شما کلی است یا دقیق؟
در ارتباط با هدف، همیشه یادتان باشد دقیقاً مشخص کنید چه میخواهید. هدف دقیق تان را در دفترتان محکم بنویسید. این دقیق بودن خیلی مهم است. دقیقاً دنبال چه هستید؟ همه ما اهداف کلی مان را میدانیم. مثلاً به صورت کلی میدانیم که به دنبال رشد هستیم. اما شما باید دقیقاً مشخص کنید وقتی شما دنبال رشد هستید یعنی چی؟ دقیقاً مشخص کنید.
اگر میخواهید صحبت کنید، مشخص کنید دقیقاً چه توقعی از این صحبت دارید؟ دقیقاً مشخص کنید به دنبال چه میگردید. چون وقتی کسی کاری را انجام میدهد، یا حالتی را از خودش بروز میدهد، یا هزینهای میکند، یا وقتی میگذارد، یا ژستی میگیرد، یا غصه میخورد یا صحبت میکند، یا هرکاری میخواهد بکند باید متناسب با هدفش باشد.
پس اگر هدف به صورت دقیق مشخص نشده باشد، شما نمیتوانید این منظومه را متوجه شوید. اگر شما هدفتان را دقیقاً مشخص نکنید، نمیتوانید میزان رسیدن به آن را اندازه بگیرید. هر اندازهگیری مستلزم این است که شما دقیقاً بدانید چه میخواهید؟ پس نظم از اینجا شروع میشود: از هدف. هرگاه کلمۀ نظم در ذهنتان آمد، کلمۀ هدف در ذهنتان تداعی می شود. یعنی مقارن نظم، هدف است.
نظم بر بنای هدف
هرکاری یک پیامی دارد و طبیعتا یک نتیجهای دارد. هرانتخابی ما را به یک جایی میرساند. مثلاً شما وقتی که به سبک خاصی حرف میزنید، این سبک حرف زدن طبیعتا یک نتیجه ای دارد، جور دیگر حرف زدن نتیجۀ دیگری دارد. این لباس را که میپوشید یک پیامی دارد، اگر لباس دیگری بپوشید یک پیام دیگری دارد. دقت میکنید؟
بینظمی اینجاست که من متناسب با هدفم لباس نمیپوشم. متناسب با هدفم راه نمیروم. مثلاً کار من کار مهمی است ولی من شل راه میروم! اینجا بینظمی است. یعنی اقتضای هدفم با اقتضای مسیری که انتخاب میکنم و گزینهای که برای هدف انتخاب میکنم با همدیگر هماهنگ نیست. و این خیلی مهم است.
همیشه به خاطر بسپارید مجموعۀ حرکات ما پیغامی دارد، آن پیغام باید هدف را بگوید.
بی نظمی یعنی ناهماهنگی
اگر یک نفر را ببینید که دنبال چیزی میگردد، شما متوجه میشوید که چیزی گم کرده است. یعنی او نمیتواند با وضعیت راحتی بنشیند و بگوید: بله من دارم دنبال چیزی میگردم! این بینظمی است. یعنی در یک منظومه نیست.
بینظمی یعنی ناهماهنگی. حالا ببینید ما چه مقدار در زندگیمان بینظمی داریم؟ خودتان فکر کنید. مثلاً ما از نحوۀ درس خواندن کسی متوجه میشویم که امتحان دارد یا ندارد یا مثلا از نحوۀ جارو کردن اتاق متوجه میشویم امشب مهمان می آید یا نه.
نظم جامعه در مسیر اهداف
تا اندازۀ خیلی زیادی رفتار آدم گویای هدفش است و این قاعده در همۀ زندگی ما وجود دارد. حتما خودتان هم تاکنون این را حس کردهاید. اگر بخواهیم اجتماعی نگاه کنیم: فضای عمومی جامعه اگر زبان داشته باشد، آیا این زبان میگوید این جامعه، یک جامعۀ منتظر است؟ آیا برآیند این جامعه، این نسیمی که از این جامعه میرسد گویای این هست که این جامعه یک جامعۀ منتظر است؟
نمیخواهیم قضاوت کنیم. میتوانیم اندازه بگیریم. حرفمان این است: ما باید هر تصمیمی، هر اقدامی و هرکاری که میکنیم با هدفمان کاملاً هماهنگ باشد.
یک تمرین
در زندگی خودتان چند تا عادت، یا رفتار ثابت روزانه یا هفتگی را انتخاب کنید. مثل عادت سحرخیزی، راه رفتن، لباس پوشیدن. سپس به عنوان یک ناظر بیرونی خودتان را از بیرون نگاه کنید. حالا ببینید آیا ادامۀ این رفتار شما، ادامۀ این حرکت شما به کدام نقطه میرسد؟ زنجیرۀ استمرار را حدس بزنید. از خودتان بپرسید اگر این رویه ادامه پیدا کند تو به کجا میرسی؟ چه مثبت چه منفی. آیا با ادامه دادنش به مقصد میرسید؟ آیا این سرعت کفایت میکند؟ آیا این جهت همان جهتی است که شما میخواهید بروید؟ این تمرین مهم را می توانید در هر زمینهای انجام بدهید. درس خواندن، راه رفتن، تربیت فرزند، ارتباطات و… . سناریوهای مختلف خروجیهای یک رفتار را حدس زده و پیشبینی کنید.