بالاترین خدمت به جامعه انسان ها و محکمترین و استوار ترین پایه برای بهتر زندگی کردن این است که آندیشیدن را به آنها بیاموزیم.
شهید بهشتی
يک تشکيلات نمونه چه ويژگيهايي بايد داشته باشد؟
ما براي اين که بتوانيم کارهاي بزرگي را انجام دهيم، بي شک بايد متشکل باشيم. رابطههاي ايماني، اعتقادي، علمي، و ديني سازماننيافته براي رسيدن به بخشي از اهداف و تحقق بخشيدن به قسمتي از مراحل يک انقلاب مي تواند کافي باشد؛ ولي براي رسيدن به بخشي ديگر از اهداف و تحقق بخشيدن به آن قسمت ديگر از آرمانهاي يک انقلاب کافي نيست… ما همچنان بر داشتن يک تشکل پافشاري داريم؛ اما شرط آن اين است که:
1- تشکل بايد پاسدار ارزشها باشد، نه پاسدار خود، نگهبان ارزشها باشد، نه نگهبان خود.
2- تشکل بايد سازنده ما،آسان کنندهي خودسازي براي ما و کمکي به «سيرالي الله» براي شرکتکنندگان در اين تشکل باشد.
3- شرط سوم، اين که اين تشکيلات به درد مردم بخورد، نه اين که يک باري باشد بر دوش اين جامعه، آن چه در ادامه ميآيد،10 توصيهي اوست که حدود 30 سال پيش در جمع انجمنهاي اسلامي سازمان بهزيستي بيان شده؛ اما انگار حرفهايي است که در امسال براي ما گفته است…
برادرها و خواهرهايي که بار سنگين مسئوليت ها را بر دوش داريد و چشمها در انتظار نتايج تلاشهاي به هم پيوستهي شماست، خوش آمديد! شماها در اقليت هستيد و ديگر نميخواهيم تعارف بکنيم که اقليت نيستيم. شما اقليت مؤمن ميخواهيد چه کار کنيد؟ نظر ماها اين است که شما يک اقليتي باشيد که تکيه کنيد بر:
1- ايمان هرچه قويتر به آرمانتان و به کارتان؛
نگذاريد اين ايمان در شماها خداي ناکرده پژمرده و ضعيف شود. اين ايمان بايد روز به روز تقويت گردد.
2- برنامه هاي عملياي که درآن، تفوق و برتري کارکرد ساختار اسلامي و نيروهاي مؤمن به چشم بخورد؛
بايد به گونهاي باشد که خواهر مسلمان و برادر مسلمان ما که از يک هم سن و همکلاسي و هم رتبه غيرمسلمانش در مقام عمل ديني صالحتر است، در مقام عمل اجتماعي نيز سودمندتر باشد. اگر عمل شما به حال مردم سودمند واقع شود، ماندني خواهيد بود. اين بيان قرآن است .«فاما الزبد فيذهب جفاء و اما ما ينفع الناس فيمکث في الارض»؛ [کفر ميرود و آنچه براي انسان سودمند است مي ماند. رعد/آيه 17] سودمندي بيشتر ما باعث پيروزي ماست. به همين جهت در خودسازي فردي و جمعي انجمنهايتان بايد طوري برنامهريزي کنيد که در صحنه خدمت به مردم بدرخشيد؛ نه براي تعريف مردم بلکه براي خدا.
3- ارتباط خود را قوي کنيد؛
وقتي يک عده در اقليت هستند، بايد بکوشند تا به کمک ارتباطات گسترده، يک جمع بزرگتر شوند. وقتي که همه يک جا جمع هستيد، احساس دلگرمي و قدرت بيشتر مي کنيد.
4- جذب عناصر جديد؛
گاهي دافعه خيلي قوي است اما جاذبه چندان قوي نيست. مسلمان، هم دافعه دارد و هم جاذبه.
شما بايد جاذبهتان زياد باشد، بايد کلامتان و رفتارتان چنان باشد که اطرافيانتان را يکي يکي جذب کنيد. اصلاً بايد برنامه داشته باشيد براي جذب آنها. مبادا فکر کنيد که اينهايي که با ما مخالف هستند ديگر کارشان خراب است و درست شدني نيستند. خير، انسان تغيير مي کند. خيليها آدمهاي خوبي هستند، ميلغزند و بد ميشوند. خيليها آدمهاي بدي هستند و در اثر ارشاد و معاشرت خوب ميشوند. تعاليم اسلام يادتان نرود. اسلام ميگويد تا آخرين لحظات حيات، در توبه باز است.
5- انضباط؛
هرکار دسته جمعياي که انجام ميدهيد بايد همراه باشد با انضباط تشکيلاتي. بچه مسلمان ها به انضباط مقدار کمي بها مي دهند. بايد يک مقدار به انضباط بيشتر بها بدهيم. اما نظم فرعوني نه؛ زيرا نظم گاهي فرعوني و طاغوتي است. نظم ما بايد الهي، سازنده و نوراني باشد.
6- شناسايي و کشف استعدادها؛
کشف عناصر مدير و مفيد که بتوانند پستهاي کليدي و موثر را با لياقت اداره کنند. گاه ما يک فرد متدين و خوبي را ميگذاريم رأس کاري ولي چون توانايياش ضعيف است، اثر بدي ميگذارد. شما بايد مديرهاي مومن و متعهد 10 سال آينده را هم کشف کنيد و هم بسازيد.
7- معلوماتتان را ببريد بالا با مطالعات اسلامي، مطالعاتتان بايد اسلامي باشد؛ فني هم بايد باشد؛
هرکدام از شما وظيفهي شرعيتان است که در هفته يک مقدار روي رشته خاص خودتان مطالعهي فني کنيد، طوري که کارداني و کارايي فني شما رو به افزايش پيگير و مستمر باشد.
8- شيوههاي صحيح برخورد با دشمن و مخالف را ياد بگيريد؛
گاهي برادرها و خواهرها با جريانهاي مختلف ميخواهند برخورد کوبنده داشته باشند اما طرز برخورد آنها طوري است که در جامعه محکوم مي شوند. شيوه هاي برخورد بايد صحيح باشد. بايد درباره اين شيوه هاي برخورد بنشينيد و تبادل نظر کنيد.
9- انتقاد از خويشتن؛
آيا هيچ وقت دور هم جمع مي شويد بگوييد اين يک هفته نقايص و عيب کارم اين بود. اين کار را مي کنيد يا خير؟ خوب، شروع کنيد! هيچ اشکالي ندارد.«المؤمن مرآت المؤمن» يعني چه؟ برادر و خواهر مسلمان بايد آينه يکديگر باشند.آينه يکي از کارهايش اين است که عيبهاي آدم را ميگويد، بنابراين هر هفتهاي، دو هفتهاي، يک ساعت دور هم بنشينيم با روي باز و گشادهرويي هرکسي اول عيبهاي خودش را بگويد بعد آنهايي که جا مي ماند ديگران بگويند، بعد هم عيب جمعمان را بگوييم.
10- اميد کامل به آينده؛
هيچ مسلماني حق يأس و نااميدي ندارد. آدمهايي که ايمان به خدا ندارند آنهايي هستند که از گشايش آفريني خدا در تنگناها مايوس ميشوند. انسانهاي مومن هميشه بايد اميدوار باشند. آنقدر قرآن و اسلام به ما تعليم ميدهد که نه با يک غوره سرديتان بشود و نه با يک مويز گرميتان.