بازهم یک دقیقه فکر کنید؛ این بار، به مجموعهکارهایی که امسال انجام دادهاید. راستی به خاطر دارید که چگونه باید فکر کنید؟ همانطورکه در هفتههای گذشته بیان کردیم، برای فکرکردن باید سؤالکردن را بیاموزیم.
به دفترچۀ تفکر خود مراجعه کنید و دربارۀ بهار طبیعت تعدادی سؤال طرح کنید؛ مثلاً چگونه خودم را با تحول طبیعت هماهنگ کنم؟ زمستان بیتفاوتیهای زندگیام را چگونه به بهار مسئولیتپذیری و شکوفایی تبدیل کنم؟ آیا وجدان من هم در آستانۀ بیداری دوبارۀ طبیعت، بیدار میشود؟ چگونه؟
به این کلمات فکر کنید: بهار، طبیعت، گلهای رنگارنگ، شکوفایی، رویش، چمن، باران، شبنم، پروانه، گل، شکوفه، عشق، آبشار، نسیم سحر، رنگینکمان، آواز بلبلان، رقص پرندگان، آسمان آبی، چشمههای جاری، ساحل آرام، جنگل زیبا.
فرض کنید هرکدام از این واژهها به بخشی از زندگی شما ربط دارد. با سؤالات خاص، این رابطه را پیدا کنید. پیامهایی را که هرکدام از این واژهها و کلمات مشابه آن در زندگی شما دارند، به خاطر بیاورید.
مثلاً برای اینکه مثل چشمهای جاری شوم، چه باید بکنم؟ با نگاهکردن به چشمهای جاری چه درسهایی میگیرم؟ رابطۀ من و چشمه چیست؟ آیا درون من چشمههایی وجود دارد که هنوز جاری نشده است؟
ایام بهار فرصت مناسبی است برای اینگونه سؤالات. دفترچۀ خود را باز کنید و نسبت به اینهمه جلوههای هستی تدبر کنید؛ چون تدبر مواد خام تفکر است: درک رابطهها و پیامها و عبرتها از لحظهلحظۀ زندگی به بهانۀ بهار طبیعت.
روزنامۀ خراسان، یکشنبه، ۲۳اسفند۱۳۸۸، شمارۀ انتشار: ۱۷۵۰۹