خدایا؛ برای تو حرکت می‌کنیم؛ تمام سعی خود را به کار می‌گیریم؛ هدفمند و پرشور گام برمی‌داریم؛ و فردا را به تو می‌سپاریم
منظم ها به فاصله واقعیت و حقیقت اهمیت می دهند

منظم ها به فاصله واقعیت و حقیقت اهمیت می دهند

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از مباحث مهم و شایان توجه در نظم فکری، تفاوت و فاصله میان حقایق و واقعیت های زندگی ماست. آنچه می‌دانیم این است: بین واقعیت و حقیقت فاصله وجود دارد. حتما شما هم تا کنون این را حس کرده‌اید. واقعیت این است که من باید این کار را انجام دهم. ولی حقیقت چیز دیگری است.

حالا فاصله بین واقعیت‌ها و حقیقت‌های زندگی‌تان را مشخص کنید و دقیقاً مشخص کنید این فاصله را چگونه می‌توان پر کرد. مثلاً واقعیت قضیه این است که من اینگونه از خواب بیدار می‌شوم. ولی حقیقت این است که باید سحرخیز باشم. حقیقت ماجرا این است که من باید این رفتار را داشته باشم، ولی واقعیت این است که این رفتار را ندارم.

باید به فاصله بین واقعیت و حقیقت اهمیت دهیم

پس واقعیت آن چیزی است که داریم عمل می‌کنیم. حقیقت آن چیزی است که باید باشیم. بین آنچه که هستیم و آنچه که باید باشیم فاصله را باید دائماً احساس کنیم. احساس مستمر این فاصله. احساس اینکه این فاصله خطرناک است. احساس اینکه این فاصله مهم است. احساس اینکه این فاصله سرنوشت ساز است. این فاصله در واقع اهمیت ویژه‌ای دارد.

نه این که فقط بگوییم این فاصله هست. با خوشحالی هم بگوییم، خوب فاصله هست! مگر وقتی شما عقب بمانید، این فاصله را به همین راحتی می‌گویید؟

فرض کنید شما در صف بنزین هستید، اگر احساس کنید که بنزین دارد تمام می‌شود و شما چهار نفر مانده که برسید. این فاصله شما را اذیت می‌کند. طبیعی هم هست. فاصله اذیت کننده است. لما تقولون مالا تفعلون.

تمرین:

پس برای کاهش فاصله‌های واقعیت‌ها و حقیقت‌های زندگیتان هر روز یک اقدام انجام بدهید. تمرین کنید! بین مواردی که در زندگی تان بین واقعیت و حقیقت آنها فاصله وجود دارد، روزی یک مورد را انتخاب کنید و به آن فکر کنید.

این فاصله می تواند در: رفتار، انرژی، عادات، تیپ حرف زدن، لباس پوشیدن، نماز خواندن، مراعات با دیگران، ارتباط با دیگران و یا … باشد.

ما خسارت را درک نکرده ایم

چرا ما آنچه را که باید انجام نمی دهیم و فاصله بین واقعیت ها و حقیقت های زندگی مان ایجاد می شود؟ ریشه این رفتار کجاست؟

در حقیقت این رفتار ریشه‌های مختلفی دارد. اما مهم ترین عامل آن این است که آن را درک نکرده‌ایم. شاید بپرسید چه چیزی را درک نکرده ‌ایم؟ باید گفت خسارت را درک نکرده ایم! (ادامه دارد…)

اسکرول به بالا